- فالج زده
- فلج، عارضۀ توقف یا مختل شدن حرکت در اعضای بدن بر اثر بیماری عصبی یا عضلانی، مبتلا به این عارضه
معنی فالج زده - جستجوی لغت در جدول جو
- فالج زده
- آن که مبتلی به فالج است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آفت دیده آسیب دیده
بی طالع، بدبخت، فقیر
طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
وامدار مدیون غازم
فال گرفتن طالع دیدن
بدبخت، فقیر، بی طالع سپهر زده بی ستاره مستمند ستمدیده بدبخت، مفلس تهیدست
Crippled
aleijado
калечный
gelähmt
kaleki
калічний
lisiado
paralysé
paralizzato
verlamd
معاقٌ
اپاہج